loading...

بهار گمشده آرزوها...

بازدید : 848
سه شنبه 14 بهمن 1398 زمان : 5:02

آبروی باد اگر سمباده بر یاد بکشد، وای من که چه تو را از یاد من خواهد برد؟ وای که هر باد و برف و بورانی زخمه‌ای جدیدم می‌زند از عمق زخم تو. وای من که هر گریه‌ی آسمانم، آبستن از بخار خیس تن توست. وای من که از یادت نمی‌بَرم و نمی‌بُرم. وای من که دریغم از مرهمی‌برای یادت. وای من که از بی‌پناهی تو پناه بر شعر و الکل و سیگار و بیهودگی روزگار. وای من که مبتلای تو و اسیر بطالت بی‌تو. وای من که خشکه خشکه تکه‌های لبم زنده به بوسه‌باران لب‌هایت. وای من که زخمت تسکین نمی‌داند، التیام نمی‌فهمد، تسلی نمی‌یابد. وای من که دستانم در حسرت آغشته شدن به بوی تن تو. وای من که درمان نمی‌خواهم، نام دردم را بگو...

داستان ادیوسی ها | وبلاگی که هی آدرس عوض می کرد!
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 5
  • باردید دیروز : 108
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 250
  • بازدید ماه : 1070
  • بازدید سال : 43865
  • بازدید کلی : 57018
  • کدهای اختصاصی