loading...

بهار گمشده آرزوها...

بازدید : 402
يکشنبه 12 بهمن 1398 زمان : 1:58

برف چه خواهد کرد با این کهنه‌زخم‌ِ عیمقِ در هر به‌ چاقورسیده‌استخوان، ریشه دوانده؟ مسیحایِ سپیدِ سرمایش، نفسی تازه بر مرده‌قلبم خواهد داد یا بهمنِ خوشِ خاطراتش خواهد زدود از تمام دل و جانم، یادِ تمامِ آن سرد‌‌زمستان‌هایِ تاریکِ بی‌درمان را... چیزی نیستم جز فروپاشی میان این و آن؛ رفت‌وآمدِ مکررِ میانِ پژمردگی روح و فرسایشِ تن. چیزی نیستم جز ضرورتِ کلمه‌وار از حلقومی‌خارج شدن و عدم تمایلِ روایت‌ها به بیان. برف چه خواهد کرد با این کهنه‌زخمِ عمیق؟ برف، لمسِ من با سرانگشتِ سردِ تو، امضایِ هنوز بودنت و لهجه‌بوسه‌ات؛ آبرویِ همیشه دوست داشتنت، همیشه دوست داشتنم...

سجده کند عقل، جنونِِ تو را...
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 5
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 336
  • بازدید ماه : 1
  • بازدید سال : 42796
  • بازدید کلی : 55949
  • کدهای اختصاصی