بعد از مدتها گذرم افتاد به توالتهای ترمینال روستایمان. دیدم پس از چندین سال همچنان همان هستند که بودهاند: کثیف، دربوداغان، ویران. مجبور شدم کارم را نیمهخیز انجام دهم و منتظر گلولهای باشم که شلیک نشد. از آنجا که من آدم بسیار مسئولیتپذیر و وظیفهشناسی هستم تصمیم گرفتم دورهی بعد نامزد نمایندگی مجلس روستایمان بشوم و شعار اصلیام هم این باشد که توالتهای ترمینال شهرمان را دوباره خواهم ساخت. (با لیسانس هم که نمیشود نمایندهی مجلس شد، پس ناچارم بهرغم اکراهم از آکادمیو دانشگاه ارشدی دکترایی برای خودم پیدا کنم، خدا را شکر که روستایمان هر چیزی هم که نداشته باشد دانشگاه آزاد و پیامنور دارد.) بله، داشتم میگفتم، از بس که تمام نامردان شعارهای دهنپرکن میدهند و بعد از انتخاب مصداق آفتابه و لگن هفت دست شام و ناهار هیچی میشوند، که در اوقات خشم از این تصمیمها هم میگیرم که وقتی همه حرفهای گندهگنده میزنند و دست به خطرهای بزرگتر از قدوقوارهی خود میزنند، تو به خطرهای کوچک و حرفهای کماهمیت اکتفا کن. یک جور عصیان نصف و نیمه. وقتی همه چیز دارد رو به زوال میرود و از هم میپاشد، چه چارهای برای آدم میماند جز درافتادن با تمام احکام و آموزههایی که توسط آدمها و نهادهای مسبب این زوال تبلیغ و ترویج و تلقین میشود؟ آنلی گاد کن جاج یو؟ ساریهانی، جاجتان میکنیم جاج کردنی که تمام تن و بدنتان بلرزد و یک جاییاش هم بسوزد. آزادی بیان خوب است؟ این چیزها دیگر کهنه و پوسیده و کلیشه و نخنما شده است. تازه آزادی برای چه کسانی؟ برای عوامیکه فوقش دربارهی همخوابگی این و آن حرف بزنند و حتی برای دستمالی شدن ناموس خودش ادیت پرآبچشم بسازند و از دیدن بلایند دیت و امثال آن کیفور بشوند و ته سلیقه و قریحهشان دلقکی و تلقید باشد؟ ما به این همه سریال و کتاب و آثار هنری نیاز نداریم. ما به این نازپرورده نیاز نداریم که گمان میکنند لایق بهترینهایند. مگر آنجای رستم را شکستهاید که لایق بهترینهایید؟ آدم میتواند هر چیزی را که میخواهد بگوید، بکند، بخواهد؛ مشروط به این که تاوانش را داده باشد. هر طرف را که نگاه میکنی مشتی آدم پرت دارند سالاد کلمات درست میکنند و میخواهند سروته روابط انسانی، یکی از پیچیدهترین مقولات این عالم را، با دودوتا و نیمخط دستورالعمل هم بیاورند. معمولاً هم خباثت یا شرارت خاصی ندارند: یا به رسم روز و برای خوشامد عدهای سادهلوحتر از خودشان، یا برای درج در سوابق و نقد کردن در آینده، یا تأمین نان و آبشان. همه هم که ماشالا هزار ماشالا مسئولیتپذیر، پاسخگو، شفاف. از آدمیکه در بالاترین جایگاه نشسته و خطکش تعیین شرافت در دست گرفته تا کارکنان ترمینال با این توالتهایشان...
بازدید : 2
شنبه 19 بهمن 1403 زمان : 2:01
