در پشت سر یکی به جای لا اله الا... میگفت یه روزم ما رو اینجوری میبرن. دختر تهتغاری از هم غمگینتر نیست، غمگینترین است. آنقدر گریه کرده که حال ندارد سر پا بایستد. تسلیتگوینده اگر از آشنایان نزدیک باشد سرش را میگذارد روی شانهی او و یک دل سیر میگرید. خواهر بزرگترش اما آرامتر است، بسیار آرامتر، سنگین. مردها هم که کوهها غماند. هیچ غمیبروز نمیدهند. انگار منتظرند این خاکسپاری زورکی هر چه زودتر تمام شود، این روز جانسوز به پایان برسد تا فردا برخیزند و بروند سر کارشان. بر قبری که کنارش ایستادهام نامینقش شده که خاطرات اندوهباری را برایم تداعی میکند. چه عمر دقیقی هم گرفته از خدا: سی سال و شش روز. در ماه ششم زاده و در ماه ششم مرده. (کی گفته بود خالق طعم گیلاس (چه فیلم بدی) در فصل گیلاس به خالق گیلاس پیوست؟) به دلیل تولد امام حسین میخواهند سه بار بگوییم یا حسین.ای به چشم. میخواهند عجله کنیم چون جنازهی دیگری هم به راه است. این همای به چشم. چند نفر به سیگارهایشان پک میزنند، برخی حرف میزنند، لابد میگویند تا عید دست نگه دار، ببین وضع دلار چی میشه، اینا هم که تصمیم گرفتهن مذاکره و صلح کنن: لابد پیش خودش هم فکر میکند مارکس نباشد، الحسینیای، نیلیای چیزی است. بعضی هم که زل میزنند به زیباییهای زنان. قربون شهوت مردان بشم که در قبرستان هم رهایشان نمیکند. آن آخوند را به یاد داری که برای پسرهایش در مراسم سوگواری دختر میپسندید؟ میگفتند عروسهایش زیباترین زنان شهرند. (این هم از نکات کنکوری دربارهی مراسم سوگواری.) داییام که انگار نه انگار شصتوسه سالش است. مثل بچه سر به سر پدرم میگذارد، کلاهش را میاندازد، به پروپایش میپیچد که چی شد پس میگفتی میرم یه دختر کرد میگیرم؟ آخر سر آنقدر کفری میشود که میگوید چقد تو فک میزنی، یه دو دقیقه ساکت باش. یک بار بهم گفته بود تو پسر خوبی هستی، خودم واسهت زن میگیرم. داییام نه، مرده. مضحک است. نه که به وعدهاش عمل نکرد، اینکه در آخر عمر آنطور رنجور و درمانده و دلگیر شد، افتاد یک گوشه و مرگ خواست و سرانجام یافت. بدجور مضحک است. مداح و ملا و دیگران حتی در خاکسپاریات هم عجله میکنند تا این دنیا از نظم و نظام نیفتد. چند تایی داستانک و استاتوس انا لله، صوت حزین، نوار مشکی، دو متر گور. حالا دیگر سر قبر خرما هم نمیدهند...
بازدید : 4
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 1:51
![بیابان طلب](/images/no_image.png)